کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
را س هر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شورش را درآوردن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. دَ. وَ دَ) (مص ل .) (عا.)کار را به افراط کشیدن ، از حد اعتدال خارج شدن .
-
فلنگ را بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) (عا.) گریختن ، فرار کردن .
-
جستوجو در متن
-
سنبوسه
فرهنگ فارسی معین
(سَ سَ یا س ) (اِ.) 1 - هر چیز سه گوش . 2 - لچک زنانه . 3 - نوعی خوراک که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوش می برند و در آن قیمة گوشت و لپه می پیچند و طبخ می کنند.
-
آبسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) [ فر. ] (اِ.) ورم عفونی در لثه یا هر نقطه ای از بدن ، دمل .
-
پاسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِ.) 1 - میل کردن به هر چیزی ، آزمندی . 2 - غم ، اندوه .
-
ستیغ
فرهنگ فارسی معین
(س ) 1 - (ص .) هر چیز راست و بلند ایستاده . 2 - (اِ.) بلندی سر کوه .
-
سفر
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کتاب ، کتاب بزرگ . 2 - هر یک از پنج کتاب اول عهد قدیم تورات .
-
کبیسه
فرهنگ فارسی معین
(کَ س ) [ ع . کبیسة ] (اِ.) سالی که به جای 365 روز 366 روز باشد این اتفاق هر چهار سال یک بار می افتد.
-
آسمان
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) [ په . ] (اِمر.) 1 - سپهر، فلک . 2 - هر یک از طبقات هفتگانه یا نه گانه افلاک در نظر قدما، فلک . 3 - یکی از ایزدان . 4 - روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی . ؛ ~ به زمین آمدن کنایه از: اتفاق خارق العاده افتادن و نظم امور را به هم زدن .
-
سحر
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جادو کردن . 2 - (اِمص .) جادوگری . 3 - (اِ.) جادو. 4 - هر آن چه که در آن فریبندگی و گیرندگی خاص باشد.
-
سکه
فرهنگ فارسی معین
(س کَُ یا کِّ) [ ع . سکة ] (اِ.) 1 - پول فلزین . 2 - هر چیز خوب و با رونق . ؛~یک پول کنایه از: بی آبرو شده ، مفتضح .
-
شناسه
فرهنگ فارسی معین
(ش س ) (اِ.) جزیی از فعل است که در هر صیغه تغییر می کند و مفهوم شخص و عدد را به فعل می افزاید.
-
عطسه
فرهنگ فارسی معین
(عَ طْ س ) [ ع . عطسة ] (اِ.) اشنوسه ؛ هوایی که بر اثر سرماخوردگی یا هر نوع تحریک بینی به شدت و با سر و صدا از بینی خارج می شود.
-
الفبا
فرهنگ فارسی معین
(اَ لِ) [ ازع . ] (اِمر.) 1 - حروف تهجی . ضح - الفبا یا حروف هجای فارسی سی سه حرف است : ا، ء، ب ، پ ، ت ، ث ، ج ، چ ، ح ، خ ، د، ذ، ر، ز، ژ، س ، ش ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، غ ، ف ، ق ، ک ، گ ، ل ، م ، ن ، و، ه ، ی . 2 - مجموعة حروفی که با ترتیبی قرارداد...