کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رای زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رأی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) نک رأی . ج . آراء.
-
ثابت رأی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) [ ازع . ] (ص مر.) آن که در عقیدة خود پابرجاست ، ثابت عقیده .
-
رأی العین
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ عَ) [ ع . ] (مص ل .) به چشم دیدن .
-
از سر رای رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ رِ رَ. رَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)بی تدبیری کردن ، تفکر را رها کردن .
-
واژههای همآوا
-
رایزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - مشاور. 2 - آن که در سفارت خانة دولتی در امور (فرهنگی ، تجاری ، نظامی ) مشغول باشد.
-
جستوجو در متن
-
مستشار
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - طرف مشورت ، رایزن . 2 - متخصصی که از کشورهای خارج برای اصلاح وزارتخانه یا اداره ای استخدام کنند. ؛ ~ سفارت رای زن سفارت .