کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راه به راه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بیراهه
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِمر.) 1 - راه کج . 2 - بیابانی که راه به جایی نداشته باشد.
-
راشد
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به راه راست رونده . 2 - راه راست یافته .
-
مسترشد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ش ) [ ع . ] (اِفا.) راه راست جوینده ، به راه راست رونده .
-
سمت
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) راهی را در پیش گرفتن . 2 - به راه درست و میانه راه رفتن . 3 - (اِ.) راه ، روش . 4 - قصد. 5 - طرف ، جانب . ج . سموت .
-
آلترناتیو
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] ( اِ.) شق یا راه حل دوم به جای شق یا راه حل اولیه ، علی البدل ، گزینه .
-
افتان
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) (ص فا.) در حال افتادن . ؛~ و خیزان راه رفتن آهسته و به حالت افتادن و برخاستن راه رفتن .
-
جایر
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . جائر ] (اِفا.) 1 - ستمکار، ظالم . 2 - آن که از راه حق به راه باطل میل کند.
-
گرد و خاک کردن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دُ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) جار و جنجال به راه انداختن ، قشقرق راه انداختن .
-
پروستات
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ سْ) [ فر. ] (اِ.) یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازة بادام کوچکی هستند و به طور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت ) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند.
-
تحنف
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) به دین حق گرویدن ، به راه راست رفتن .
-
ارتصاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) چشم داشتن ، چشم به راه بودن .
-
پرکر
فرهنگ فارسی معین
(پَ کَ) (اِمص .) منتظر بودن ، چشم به راه داشتن .
-
تاتی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) راه رفتن به شیوة کودکان .
-
دریاچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِمصغ .) دریای کوچکی که به اقیانوس راه ندارد.
-
دو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) راه رفتن به سرعت ، دویدن .