کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راهنما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راهنما
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص فا.) 1 - پیشوا، هادی . 2 - بلد، بلد راه ، کسی که مسیر را می داند.
-
جستوجو در متن
-
راهنمون
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص مر.) راهنما، راهبر.
-
غجرچی
فرهنگ فارسی معین
( ~. جِ) [ تر. ] (ص نسب .) دلیل ، بلد، راهنما.
-
راهبر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص فا.) آن که کسی را در راهی هدایت کند، هادی ، دلیل ، راهنما.
-
رهنما
فرهنگ فارسی معین
(رَ نَ یا نِ یا نُ) (ص فا.) نک راهنما.
-
قلاوز
فرهنگ فارسی معین
(قَ وُ) [ تر. ] (ص .) 1 - دلیل ، راهنما. 2 - محافظ ، پاسبان .
-
مدل
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ لّ) [ ع . ] (اِفا.) دلالت کننده ، راهنما.
-
بدرقه
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ ق ِ) [ ع . بدرقة ] 1 - ( اِ.) راهنما، راهبر. 2 - (اِمص .) مشایعت .
-
بیدق
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ معر. ] ( اِ.) 1 - پیاده . 2 - یکی از مهره های شطرنج . ج . بیادق . 3 - راهنما در سفر.
-
راهنمایی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) عمل راهنما، هدایت ، راهبری . ؛ ادارة ~ و رانندگی اداره ای که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است .
-
نرم افزار
فرهنگ فارسی معین
(نَ اَ) (اِ.) مجموعه ای از برنامه ها و داده ها، کتابچة راهنما و مانند آن ها که بتوان آن را برای انجام کار مشخصی با استفاده از کامپیوتر به کار برد.
-
داله
فرهنگ فارسی معین
(لِ یا لَ) [ ع . دالة ] 1 - (اِفا.) مؤنث دال ؛ راهنما، هادی . 2 - (اِ.) آشنایی . 3 - ناز. 4 - جرأت ، گستاخی .
-
دلیل
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مرشد، راهنما. 2 - راه ، طریق . 3 - جهت ، سبب . 4 - آن چه که برای اثبات امری به کار برند. ج . ادلاء ادله .
-
فرانق
فرهنگ فارسی معین
(فُ نِ) [ ع . ] (اِ.) معرب پروانک . 1 - سیاه گوش ، حیوانی که همراه شیر حرکت می کند و با صدای خود جانوران را از آمدن شیر باخبر می کند. 2 - راهنما و پیش رو لشکر.