کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راننده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ) (ص فا.) آن که وسایل نقلیه را می راند، شوفر.
-
جستوجو در متن
-
پس ران
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِفا.) = پس راننده : رانندة شتر، حاد.
-
سورچی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص نسب .) رانندة درشکه .
-
ناوبر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص فا.) رانندة ناو.
-
پارکابی
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فا - ع . ] (اِ.) شاگرد راننده .
-
رانندگی
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ) (حامص .) عمل و شغل راننده .
-
سخنران
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) سخن راننده ، ناطق ، خطیب .
-
شوفر
فرهنگ فارسی معین
(فُ یا فِ) [ فر. ] (اِ.) رانندة اتومبیل .
-
ران
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) در ترکیب به معنی «راننده » آید: کالسکه ران ، سخنران ، قایقران .
-
تیلر
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ انگ . ] (اِ.) تراکتور کوچکی که راننده به دنبال آن می رود و آن را هدایت می کند و از آن برای انجام کارهای سبک در مزارع استفاده می شود.
-
طراد
فرهنگ فارسی معین
(طَ رّ) [ ع . ] 1 - (ص .) بسیار راننده . 2 - (اِ.) کشتی تندرو. 3 - جای فراخ .
-
کلاچ
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی در اتومبیل برای قطع یا وصل کردن نیرو از موتور به جعبه دنده که توسط پدالی در زیر پای راننده صورت می گیرد.
-
رل
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - وظیفه ای که بازیگر یا هنرپیشه بر عهده دارد. 2 - وظیفه ، عمل . 3 - آلتی که راننده به وسیلة آن ماشین را به هر طرف که بخواهد حرکت دهد، فرمان .
-
گاز
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - تور نازک و لطیف که برای بستن زخم به کار می رود. 2 - پدالی که در جلوی اتومبیل و در پیش پای راننده قرار دارد و با فشار دادن بر آن بنزین بیشتری به کاربراتور می رسد و اتومبیل سرعت بیشتری می گیرد.