کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راست بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پردة راست
فرهنگ فارسی معین
( ~) (اِمر.) از نواهای موسیقی .
-
راست آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) سازگار شدن ، هماهنگی یافتن .
-
راست راستکی
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(ص مر.)حقیقی ، واقعی .
-
راست روده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) قسمت انتهایی رودة بزرگ که به مخرج ختم می شود، رودة مستقیم ، رکتوم .
-
راست کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ)(مص ل .) 1 - آماده شدن ، آماده کردن . 2 - ترتیب دادن . 3 - مُسخّر کردن . 4 - (عا.) میل کردن ، هوس کردن . 5 - مطابق کردن ، برابر کردن .
-
راست بین
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) حقیقت بین .
-
راست خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص مر.) کنایه از: 1 - شخصی که با همه کس از قرار راستی و درستی و امانت و دیانت رفتار کند. 2 - هر چیز راست و درست .
-
جستوجو در متن
-
تصدیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) باور کردن ، به راست و درست بودن مطلبی گواهی دادن .
-
سداد
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) راست و درست بودن . 2 - استقامت داشتن . 3 - (اِمص .) راستی . 4 - استقامت .
-
روده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) لوله مانندی باریک و بلند از انتهای معده تا مقعد. ؛ یک ~ء راست نداشتن کنایه از: بسیار دروغگو بودن ، هرگز یک کلمة راست نگفتن .