کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رؤیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رؤیت
فرهنگ فارسی معین
(رُ یَ) [ ع . رؤیة ] 1 - (مص م .) دیدن . 2 - (اِمص .) دیدار، دید. 3 - (اِ.) چهره . رئالیسم (رِ) [ فر. ] (اِمر.) واقع بینی ، حقیقت - جویی ، نمایاندن مناظر زندگی بی کم و زیاد و دخل و تصرف .
-
جستوجو در متن
-
دید
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) دیدن ، رؤیت کردن .
-
طلعت
فرهنگ فارسی معین
(طَ عَ) 1 - (مص م .) رؤیت کردن . 2 - (اِ مص .) رؤیت . 3 - (اِ.) روی . 4 - طلوع .
-
بینش
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمص .) 1 - رؤیت . 2 - بصیرت .
-
استرئوسکپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ رِ ئُ کُ) [ فر. ] ( اِ.) دستگاهی که در آن دو تصویر متساوی روی هم قرار گرفته باشد، در آن صورت بنابر خاصیت رؤیت مضاعف ، تصویر برجسته به نظر می رسد.
-
دیدار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمص .)1 - دیدن ، رؤیت . 2 - چهره ، سیما. 3 - بصیرت ، بینایی . 4 - (ص .) پدیدار، مریی . 5 - نظارت ، مصلحت .
-
سحابی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص .) 1 - منسوب به سحاب ؛ ابری . 2 - ابر مانندی متشکل از گازهای بسیار رقیق و کم دما که در اثر نور ستارگان مجاور خود قابل رؤیت می شوند.
-
مستنکف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کاری . 2 - کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند.
-
حسنی
فرهنگ فارسی معین
(حُ نا) [ ع . ] (ص .) مؤنث «احسن ». 1 - نیکوتر. 2 - (اِ.) عاقبت نیکو. 3 - کار نیک . 4 - رؤیت خدا. 5 - فیروزی . 6 - شهادت . ؛اسماء ~ نام های خدا که شمارة آن ها 99 است ، مانند رحیم ، کریم ، رازق و غیره .
-
دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) 1 - (اِ.) چشم ، عین . ج . دیدگان . 2 - (ص مف .) رؤیت شده ، منظور. 3 - نگاه ، نظر. 4 - مردمک چشم . ؛ ~سپید کردن کنایه از: کور شدن از شدت چشم به راهی . (?(دیده بان ( ~.) (ص مر.) = دیدبان : 1 - مأموری که بالای دیدگاه ایستد و هرچه از دور بیند به...