کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رآکتور آب تحت ِفشار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کنسانتره
فرهنگ فارسی معین
(کُ رِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شکل غلیظ شدة بعضی از مواد. 2 - ماده ای که آب آن تحت فشار گرفته شود، افشرده . (فره ).
-
آب تاخت
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - فشار آب ، نیروی آب . 2 - پیشاب ، ادرار.
-
تدفق
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) جهیدن آب ، روان گشتن آب با سرعت و فشار.
-
تنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - لنگة بار، عدل ، جوال . 2 - تسمه ای که به کمر اسب یا الاغ بندند. 3 - آن چه که بدان چیزهایی را تحت فشار قرار دهند مانند قید صحافی . 4 - بار، حمل .
-
منگنه
فرهنگ فارسی معین
(مَ گَ نِ) (اِ.) ابزاری که چیزی را در میان یا زیر آن می گذارند و سوراخ می کنند یا تحت فشار قرار می دهند.
-
فلاش تانک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ انگ . ] (اِ.) مخزن آب شست و شو دهندة توالت که وقتی دستة آن را بکشند یا بچرخانند، آب را با فشار در توالت تخلیه می کند و سپس به طور خودکار پر می کند.
-
فواره
فرهنگ فارسی معین
(فَ وّ رِ) [ ع . فوارة ] 1 - (ص .) مؤنث فوار، بسیار جوشنده . 2 - (اِ.) چشمه ای که آب آن فوران کند. 3 - لوله ای که آب از آن با فشار به بیرون می جهد.
-
لیت شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - آب افتادن میوه ای به سبب فشار چنان که به حد اضمحلال رسد، له شدن . 2 - بسیار پخته شدن بادنجان و کدو و بامیه به طوری که به لزجی گراید.
-
شهرداری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (حامص .) عمل و شغل شهردار. 2 - (اِمر.) اداره ای از توابع وزارت کشور که در هر شهر برای پاکیزه نگاه داشتن خیابان ها و کوچه ها و پارک ها و تأمین روشنایی و تقسیم آب و احداث پارک ها و خیابان ها تحت نظر انجمن شهرو شهردار به اجرای وظیفة خود می پر...
-
خط
فرهنگ فارسی معین
(خَ طّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اثر و نشانة قلم بر کاغذ و غیره . 2 - نوشته . 3 - نویسندگی . 4 - فرمان . 5 - کنایه از: موی صورت که تازه در آمده . 6 - فاصلة بین دو نقطه (ریاضی ). 7 - مسیر ویژة رفت و آمد پیوستة یک یا چند وسیلة نقلیه . 8 - خوشنویسی . 9 - مرا...