کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذلیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذلیل
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (ص .) خوار، زبون . ج . اَذِلاّ ء یا اَذِلّه . ؛ ~ مرده دشنامی است کسان را.
-
واژههای مشابه
-
زن ذلیل
فرهنگ فارسی معین
(زَ. ذَ) [ ع - فا. ] (عا.) ویژگی آن که از زنش می ترسد و مطیع و فرمان بردار مطلق اوست .
-
واژههای همآوا
-
ظلیل
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع . ] (ص .) جای سایه دار.
-
جستوجو در متن
-
اذله
فرهنگ فارسی معین
(اَ ذِ لِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - جِ ذلیل ؛ ذلیل شدگان . 2 - جِ ذلول ؛ نرم دلان .
-
مستذل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ذَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) ذلیل شمرده ، خوار داشته . 2 - (ص .) خوار، زبون ، ذلیل .
-
حقیر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) ذلیل ، خوار، زبون .
-
مستهان
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) ذلیل شده ، خوار.
-
اذل
فرهنگ فارسی معین
(اَ ذَ لّ) [ ع . ] (ص تف .) ذلیل تر، خوارتر.
-
پژوم
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) 1 - درویش ، گدا. 2 - خوار، ذلیل .
-
زیردست
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(ص مر.)1 - فرمانبردار،خدمتگزار. 2 - ذلیل ، پست .
-
خاکسار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - مانند خاک . 2 - افتاده ، فروتن . 3 - (کن .) پست ، خوار، ذلیل .
-
قمع
فرهنگ فارسی معین
(قِ مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زدن با عمود. 2 - سرکوب کردن . 3 - خوار گردانیدن ، ذلیل کردن . 4 - (اِمص .) سرکوبی . 5 - فرو نشاندگی .