کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (پش .) پیشوندی است به معنای صاحب ، دارنده . مؤنثِ «ذو». 2 - (اِ.) حقیقت هر چیز.3 - فطرت ، جبلت . ~4 - جسم . 5 - جوهر، گوهر.
-
واژههای مشابه
-
ذات البروج
فرهنگ فارسی معین
(تُ لْ بُ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - دارندة برج ها، صاحب برج ها. 2 - در نجوم قدیم فلک هشتم محسوب می شده .
-
ذات البین
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع . ] (اِمر.) آنچه میان دو کسی باشد از خوبی و بدی ، شادی و اندوه .
-
ذات الجنب
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ) [ ع . ] (اِمر.) سینه پهلو، درد پهلو.
-
ذات الریه
فرهنگ فارسی معین
(تُ رّ یِ) [ ع . ذات الرئة ] (اِمر.) عفونت و التهاب در نسج ریه خصوصاً به وسیلة میکربی به نام پنوموکوک .
-
ذات الصدور
فرهنگ فارسی معین
(تُ صُّ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - افکار، اندیشه ها. 2 - حاجت ها.
-
ذات الکرسی
فرهنگ فارسی معین
(تُ لْ کُ) [ ع . ] (اِ.) خداوند کرسی ، دارندة کرسی ، نامِ یکی از صورت های فلکیِ دور قطبی و آن تصویر زنی است که روی صندلی نشسته است ، و دارای 55 ستاره می باشد.
-
جستوجو در متن
-
ذاتی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص نسب .) منسوب به ذات ، متعلق به ذات .
-
اطباع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طبع ؛ سرشت ها، ذات ها.
-
ذوات الصدور
فرهنگ فارسی معین
( صُّ) [ ع . ] (اِ.) نک ذات - الصدور.
-
هویت
فرهنگ فارسی معین
(هُ و یَّ) [ ع . هویة ] (اِ.) شخصیت ، ذات ، حقیقت چیز.
-
ماهیت
فرهنگ فارسی معین
(یَّ) [ ع . ] (اِ.) حقیقت و نهاد و ذات چیزی .
-
جنم
فرهنگ فارسی معین
(جَ نَ) (اِ.) 1 - ذات ، سرشت . 2 - صورت ، قیافه .