کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) صاحب ، خداوند، مالک .
-
جستوجو در متن
-
ذلک
فرهنگ فارسی معین
(ذا لِ) [ ع . ] (ص . اِ.) این .
-
کذلک
فرهنگ فارسی معین
(کَ ذا لِ) [ ع . ] (ق .) همچنین ، چنین هم .
-
قذی
فرهنگ فارسی معین
(قَ ذا) [ ع . ] (اِ.) خاشاک ج . اقذاء.
-
مع ذلک
فرهنگ فارسی معین
(مَ عَ ذا لِ) [ ع . ] (حر رب .) با این حال ، با وجود این .
-
تغذیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تغذیة ] 1 - (مص م .) خورانیدن ، غ ذا دادن . 2 - (اِمص .) خوردن .
-
ذو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ ع . ] صاحب ، دارنده . در عربی در حالت رفع «ذو» و در حالت جر «ذی » و در حالت نصب «ذا» می گویند.
-
مغتذی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ذا) [ ع . ] 1 - (اِمف .) خورده شده . 2 - (اِ.) در فارسی : غذا، خوراک .
-
اذی
فرهنگ فارسی معین
(اَ ذا) [ ع . ] 1 - (اِ.) آزار، رنج . 2 - خس و خاشاک . 3 - (اِمص .) رنجش . 4 - رنجه کردن ، رنجیدن . 5 - پلیدی .