کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیم
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ ع . دیمة ] (ص .) زراعتی که آن را آبیاری نکنند بلکه با آب باران سیراب شود.
-
واژههای مشابه
-
فرخ دیم
فرهنگ فارسی معین
(فَ رُّ. دِ) (ص مر.) زیباروی .
-
جستوجو در متن
-
دیمه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . دیمة ] (اِ.) بارانی است که همیشه می آید در آرامش ، بی رعد و برق یا درنگ می کند پنج شش روز؛ ج . دیَم ، دَیم .
-
پاراب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) = پاراو. فاراب : زراعت آبی ؛ مق . دیم .
-
هدی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) زراعتی که توسط آب باران مشروب شود؛ دیم ، دیمه .
-
هکری
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِ.) زراعتی که با آب باران حاصل دهد، دیم .
-
بخس
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - زراعت دیم . 2 - ارزان ، ناچیز.
-
طبرخون
فرهنگ فارسی معین
( طَ بَ ) (اِ.) 1 - عنّاب ، درخت عنّاب . 2 - چوبدستی سرخ رنگ که در ق دیم به هنگام جنگ به دست می گرفتند.