کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیر از خواب بلند شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیقظ
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) بیدار شدن از خواب ، هوشیار گردیدن .
-
دود
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) جسمی تیره و بخاری شکل و شبیه ابر که به سبب سوخت اشیاء پدید آید و به هوا رود. ؛ ~از بینی برآمدن کنایه از: غمگین شدن ، خشمگین شدن . ؛~ از کنده بلند شدن کنایه از: از ریشه مایه گرفتن ، از اصل بزرگتر سرچشمه گرفتن
-
تیک آف
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِمص .) 1 - یک باره به حرکت درآوردن اتومبیل یا موتور سیکلت به شکلی که چرخ های آن از زمین اندکی فاصله بگیرد. 2 - از زمین برخاستن یا بلند کردن هواپیما. 3 - پریدن یا بلند شدن از تختة شیرجه یا تختة پرش .
-
دنده
فرهنگ فارسی معین
(دَ دِ) (اِ.) 1 - هر یک از استخوان های خمیدة قفسة سینه که از پشت به مهره ها وصل می شود. 2 - وسیله ای برای حرکت یا تغییر دادن سرعت در اتومبیل . ؛ از ~ چپ بلند شدن کنایه از: سر حال نبودن .
-
ارتفاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برخاستن ، بلند شدن . 2 - (اِ.) جمع آوری محصول . 3 - بلندی ، اوج . فاصلة بین رأس تا ضلع روبرو. 4 - حاصل زراعت . 5 - بلندی سطح زمین نسبت به سطح دریا. 6 - فاصلة ستاره از افق .
-
کلاه
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) سرپوش و هر چیزی که از پارچه و پوست و نمد و جز آن سازند و جهت پوشش بر سر گذارند و آن انواع گوناگون دارد: شاپو، نظامی ، مردانه ، زنانه ، ایمنی ، آهنی ، حصیری و مانند آن . ؛ ~ دو تن تو هم رفتن کنایه از: اختلاف پیدا کردن ، از هم ناراحت شدن ....
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...