کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیده گاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسیب دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ)(ص مف .)صدمه دیده ، ضربه - خورده .
-
داغ دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) مصیبت زده .
-
شوخ دیده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (ص مر.) بی شرم .
-
شوی دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مر.) زنِ بیوه .
-
فراخ دیده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) (ص مر.) نک فراخ بین .
-
دیده بر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. کَ دَ)(مص ل .) چشم باز کردن ، بیدار شدن .
-
جستوجو در متن
-
گاه گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - اسبی که گاه گاه رم می کند. 2 - غافل گیر.
-
گاه گاه
فرهنگ فارسی معین
(ق .) به ندرت ، کم و بیش .
-
هاله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) خرمن ماه ، دایرة نورانی که گاه گاه گرداگرد ماه ظاهر می شود.
-
ددری
فرهنگ فارسی معین
(دَدَ) (ص نسب .) 1 - کودکی که میل دارد غالباً به کوچه و خیابان رود. 2 - کنایه از: زنی که گاه گاه از خانه به در رود و با مردان بیگانه درآمیزد. 3 - شخص هرزه و بدعمل .
-
تفریح گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) محل تفریح ، گردش گاه .
-
گاه به گاه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ق مر.) وقت به وقت ، بعضی اوقات .
-
وقت بی وقت
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ ~.) [ ع - فا. ] (ق مر.) 1 - پیوسته ، همیشه . 2 - (عا.) گاه و بی گاه .
-
اتفاقیه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ یُِ) [ ع . اتفاقیة ] (ص نسب .) مؤنث اتفاقی . 1 - اتفاق افتاده ، واقع شده . 2 - گاه به گاه .