کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دکمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دگمه
فرهنگ فارسی معین
(دُ مِ) (اِ.) = دکمه . تکمه : پولکی که روی بعضی از نقاط لباس جهت زیبایی و یا برای وصل کردن دو قسمت آن می دوزند.
-
مادگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) 1 - جای دکمه . 2 - آن بخشی از گیاه که مادة گل را تشکیل می دهد. 3 - عضو تولیدمثل در جنس ماده .
-
صفحه کلید
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ) [ ع - فا. ] ~اِمر.) بخشی از یک دستگاه (ماشین تحریر، کامپیوتر و...) شامل دکمه هایی برای چاپ با نظمی ویژه که با فشار هر یک از آن ها عمل معینی انجام می گیرد (کی برد).
-
موس
فرهنگ فارسی معین
(مُ وْ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکان نما را روی صفحة نمایش جا به جا کرد و با دکمه های آن به سیستم فرمان هایی داد، موشی . (فره ).
-
فکل
فرهنگ فارسی معین
(فُ کُ) [ فر. ] (اِمر.) 1 - یقة عاریه که با دکمه به پیراهن وصل می شود. 2 - کراوات . 3 - موی آراسته و مرتب شدة جلو سر. 4 - پاپیون .
-
اسپری
فرهنگ فارسی معین
(اِ پِ رِ) [ انگ . ] ( اِ.) 1 - وسیله ای حاوی مایع که با فشار دکمة آن مایع درونش به صورت ذرات ریز خارج می شود، افشانه (فره ). 2 - مایعی که به شکل پودر از این ظرف بیرون پاشیده می شود.