کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دچار شدن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هار شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) 1 - به بیماری هاری دچار شدن . 2 - (عا.) (کن .) مغرور و سرمست شدن بر اثر افزونی مال و قدرت .
-
پیسی
فرهنگ فارسی معین
[ تُر. ] (اِ.) (حامص .) 1 - رفتار بد و ناهنجار. 2 - خنسی ، بیچارگی . ؛ به ~ افتادن دچار عسرت یا تنگی معیشت شدن و به مخمصه افتادن .
-
خاک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - رویة زمین که باعث رویاندن نباتات می شود، تراب . 2 - مملکت ، کشور. 3 - گور، قبر، گورستان . 4 - چیز بی قدر ؛ ~ بر سر شدن کنایه از: سخت بی نوا شدن ، دچار رویدادی بسیار غم انگیز شدن . ؛ به ~افتادن کنایه از: زبون شدن . ؛ به ~ افکن...
-
کک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کیک : حشره ای است کوچک به اندازة شپش که هنگام راه رفتن می جهد. ؛~ به تنبان کسی افتادن کنایه از: به هول و ولا افتادن ، دچار وسوسه و هیجان شدن . ؛ ~ کسی نگزیدن بی اعتنا به امور بودن ، بی خیال و لاقید همه چیز بودن . ؛ ~را در هوا نعل ...
-
محتقن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ق ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بیماری که به حبس بول دچار شود. 2 - بیماری که برای بهبود از بند شدن بول حقنه گیرد. 3 - نسجی که در آن خون زیاد جمع شده باشد، نسجی که خون بیشتری در آن مانده باشد و در نتیجه دچار ازدیاد حجم شده باشد. 4 - جمع شونده ، گرد آین...
-
خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ په . ] (اِ.) پستانداری از راستة فردسمان جزو خانوادة اسبان . حیوانی بارکش دارای گوش های دراز و یال کوتاه ، درازگوش . ؛ ~آوردن و باقالی بار کردن کنایه از: دچار دردسر و رسوایی شدن . ؛ ~ خود راندن کنایه از: تنها به مسایل خود توجه کردن . ؛ ~ ر...
-
چوب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می برند . 2 - تنة بریده شدة درخت . 3 - (عا.) واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله : 1000چوب یعنی 1000 تومان . ...