کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِيَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دیه
فرهنگ فارسی معین
(دِ ه ú ) (اِ.) ده ، روستا.
-
دیه
فرهنگ فارسی معین
(دِ یِ ) [ ع . دیة . ] (اِ.) خونبها.
-
جستوجو در متن
-
دیت
فرهنگ فارسی معین
(دِ یَ) [ ع . دیة ] (اِ.) دیه .
-
سربها
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (اِمر.) خون بها، دیه .
-
خونبها
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) دیه ، پولی که در ازای خون مقتول به بازماندگان او دهند.
-
مصانع
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) [ ع . ] (اِ.) جَ مصنع و مصنعه . 1 - جاهایی که باران در آن جمع شود، آبگیرها. 2 - دیه ها. 3 - قلعه ها، قصرها.
-
عاقله
فرهنگ فارسی معین
(ق لِ) [ ع . عاقلة ] 1 - (اِفا.) مؤنث عاقل . 2 - زن آرایشگر. 3 - (اِ.) خویشان و نزدیکان قاتل که پرداخت دیه یا خون بها بین ایشان تقسیم می شود.
-
بیمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) ( اِ.) عقدی است که به موجب آن یک طرف (بیمه گر) تعهد می کند در ازای پرداخت وجه (حق بیمه ) از طرف دیگر (بیمه گذار) در صورت وقوع حادثه خسارت وارده بر او را جبران کند و انواع مختلف دارد: آتش سوزی ، اتومبیل ، از کار افتادگی ، حوادث ، عمر، اتکایی ، بی...