کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
د
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ق .) (عا.) برای تأکید قبل یا بعد از فعل امر درآید: د برو، د زود باش ، نزن د.
-
د
فرهنگ فارسی معین
(حر.) حرف دهم از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد 4 می باشد.
-
دعوا (دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . دعوی ] (اِ.) پرخاش ، دشمنی ، زد و خورد. ؛~ی حیدر و نعمتی مشاجرة خونین و طولانی و معمولاً بی هدف .
-
اندروا (ی ) (اَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص مر.) 1 - سرگشته . 2 - معلق ، آویخته .
-
ولی کردن ( ((. کَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
-
واژههای همآوا
-
د
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ق .) (عا.) برای تأکید قبل یا بعد از فعل امر درآید: د برو، د زود باش ، نزن د.
-
د
فرهنگ فارسی معین
(حر.) حرف دهم از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد 4 می باشد.
-
جستوجو در متن
-
درده
فرهنگ فارسی معین
(دُ دِ یا دَ) (اِ.) دردی شراب و روغن و مانند آن .
-
درفشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دُ یا دَ رَ دَ) (مص ل .) درخشیدن .
-
دس
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (اِ.) دیس ، نظیر، مانند.
-
ورزیدگی
فرهنگ فارسی معین
(وَ دِ یا دَ) (اِمص .) تجربه داشتن .
-
درخشندگی
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ رَ شَ دِ) (حامص .) تابندگی ، پرتوافکنی .
-
درخشنده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ رَ شَ دِ) (ص فا.) تابنده .