کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دُوْری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوری
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) دورانی . 2 - (اِمر.) بشقاب بزرگ مقعر.
-
واژههای همآوا
-
دوری
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) دورانی . 2 - (اِمر.) بشقاب بزرگ مقعر.
-
جستوجو در متن
-
تجنب
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) دوری جستن ، دوری کردن .
-
مهجوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (حامص .) جدایی ، دوری .
-
هجران
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِمص .) جدایی ، دوری .
-
تنحی
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ حِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دور شدن ، دوری جستن . 2 - (اِمص .) دوری .
-
تنزه
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دوری جستن ، دوری کردن از بدی ، پاک شدن . 2 - تفرج ، گردش .
-
بون
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ.) دوری ، جدایی .
-
روی برتافتن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. تَ) (مص ل .) دوری کردن .
-
نای
فرهنگ فارسی معین
[ ع . نأی ] (اِ.) دوری ، جدایی .
-
نفر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِمص .) رمیدگی ، دوری .
-
هجر
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِ مص .) جدایی ، دوری .
-
محذور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پرهیز شده ، آنچه که از آن دوری کنند.