کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دُرِّيٌّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دری
فرهنگ فارسی معین
(دُ رِّ) [ ع . ] (ص نسب .) روشن ، درخشنده ، درخشان .
-
دری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) منسوب به دره (کوه ): کبک دری .
-
دری
فرهنگ فارسی معین
وری (دَ. وَ) (اِمر.) (عا.) سخنان بیهوده ، حرف های بی سر و ته .
-
دری
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (ص نسب .) درباری ، منسوب به دربار. 2 - زبانی دنبالة دری قدیم که در عهد ساسانیان به موازات «پهلوی » رایج بود و پس از اسلام زبان رسمی و متداول ایران گردید.
-
پشت دری
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (اِمر.) پارچه یا پرده ای که پشت در یا پنجره بیآویزند.
-
غنچة کبک دری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ کِ دَ) (اِمر.) یکی از الحان باربدی .
-
جستوجو در متن
-
هر
فرهنگ فارسی معین
دری (هَ دَ) (ص نسب .) منسوب به هر در. 1 - آنکه هر لحظه به دری روی آرد و به خانه ای رود؛ هر جایی . 2 - بی پایه ، بی اساس ، بی ربط .
-
وری
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (عا.) مهمل دری : دری وری . و این دو کلمه با هم به معنی حرف بی ربط و بی معنی و مزخرف است .
-
هتک
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِمص .) پرده دری ، رسوایی .
-
هتاکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - پرده دری . 2 - بی شرمی ، بی حیایی .
-
فاضح
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] (اِفا.)1 - آشکارکننده ، پرده - دری کننده . 2 - روشن ، آشکار.
-
فارسی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - پارسی ، ایرانی . 2 - زبان مردم ایران . ؛ ~ امروز فارسی رایج زمان حال . ؛ ~ باستان زبان دورة هخامنشیان . ؛~ دَری زبان سده های سوم تا ششم هجری و زبان رایج افغانستان . ؛ ~ میانه زبان فارسی دورة اشکانی و ساسانی . 3 - نوعی بُرش چوب د...