کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دو پره ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دو برادران
فرهنگ فارسی معین
(دُ. بَ دَ) (اِمر.) دو ستارة روشن که بر سینة دب اصغر است ؛ فرقدان .
-
دو پهلو
فرهنگ فارسی معین
(دُ. پَ) (ص مر.) کنایه از: دارای دو مفهوم متفاوت .
-
دو تا
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (ص مر.) دولا، خمیده .
-
دو ترکه
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ کِ) (ق مر.) به صورت دو نفر که پشت سر یکدیگر و با هم بر اسب ، دوچرخه یا موتور سوار شده اند.
-
دو خواهر
فرهنگ فارسی معین
(دُ خا هَ) (اِمر.) دو ستارة شِعرای شامی و شِعرای یمانی .
-
دو دل
فرهنگ فارسی معین
(دُ. دِ) (ص مر.) مردد، بی ثبات .
-
دو دلی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) شک و تردید.
-
سگ دو
فرهنگ فارسی معین
( ~. دُ) (ص فا.) کنایه از: فعالیت زیاد اما بی نتیجه .
-
آدم دو قازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دُ) (اِمر.) آدم بی سر و پا و بی ارزش .
-
دو به هم زن
فرهنگ فارسی معین
(دُ. بِ. هَ. زَ) (ص مر.) فتنه گر.
-
دو به هم زنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .)ایجاد اختلاف و نزاع کردن .
-
یکی به دو
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ دُ) (اِمر.) (عا.) ستیزه ، بگو مگو.
-
جستوجو در متن
-
پنگوئن
فرهنگ فارسی معین
(پَ ئَ) [ فر. ] (اِ.) پرنده ای از راستة پرندگان دریایی و بی پرواز است . بال هایش از پره های پولک مانند به رنگ سیاه و سفید پوشیده شده و بدون شاهپر است . در زیر پوست چربی فراوان ذخیره دارد و می تواند به صورت قائم بایستد. در قطب جنوب دیده می شود.
-
فک
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (اِ.) پستانداری گوشتخوار از راستة پره پاییان که کاملاً به زندگی دریایی سازش یافته و در مصب رودخانه های بزرگ و مجاور سواحل زندگی می کند و فقط برای استراحت و تولید مثل به ساحل می آید. دست هایش کوتاه و به وسیلة پرده ای که انگشتان را به یکدیگر مربوط...