کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوش
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) کتف ، شانه .
-
دوش
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ق .) شب گذشته .
-
دوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آلتی مشبک مانند سر آب پاش که در گرمابه به شیر آب بندند و در زیر آن شستشو کنند. ؛ ~ گرفتن : حمام کردن .
-
واژههای مشابه
-
خانه به دوش
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ) (ص مر.) آواره .
-
غاشیه بر دوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مطیع .
-
جستوجو در متن
-
ساقدوش
فرهنگ فارسی معین
(قْ) [ تر - فا. ] (اِ.) کسی که شب عروسی دوش به دوش داماد حرکت می کند.
-
شاه بالا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) ساق دوش .
-
هوبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) شانه ، دوش ، کتف .
-
کوله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) باری که روی دوش حمل کنند.
-
سفت
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا س ) [ په . ] (اِ.) دوش ، کتف .
-
غلندوش
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) (اِمر.) (عا.) کتف ، دوش .
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کتف ، دوش . 2 - آبگیر، برکه .
-
گرم
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) (عا.) میان دو دوش ، گوشت پس گردن نزدیک به مازه .