کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوستی داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بشردوستی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) محبت داشتن نسبت به آدمیان ، دوست داشتن نوع بشر، انسان دوستی .
-
موالات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . موالاة ] (مص ل .) دوستی و پیوستگی داشتن با کسی .
-
اخلاص
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پاک کردن ، ویژه کردن . 2 - (مص ل .) دوستی پاک و بی ریا داشتن ، خلوص نیت داشتن .
-
صداقت
فرهنگ فارسی معین
(صَ قَ) [ ع . صداقة ] 1 - (مص ل .) دوستی داشتن . 2 - (اِمص .) دوستی .
-
جام نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نِ دَ) (مص ل .) وعدة عشرت دادن ، سرِ دوستی داشتن .
-
مراوده
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ دِ) [ ع . مراودة ] (مص ل .) دوستی و آمد و شد داشتن .
-
ود
فرهنگ فارسی معین
(وَ دّ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دوستی ، محبت . 2 - (مص ل .) دوست داشتن .
-
شناختن
فرهنگ فارسی معین
(ش تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - دانستن . 2 - اقرار کردن . 3 - دوستی داشتن .
-
علاقه
فرهنگ فارسی معین
(عَ قِ) [ ع . علاقة ] 1 - (مص م .) دوست داشتن . 2 - (اِمص .) دوستی . 3 - پیوند، ارتباط ، وابستگی . جِ علائق .