کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوست
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - یار، همدم . 2 - عاشق . 3 - معشوق .
-
جستوجو در متن
-
صدیق
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (ص .) دوست ، دوست خالص .
-
ودید
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) دوست ، دوست دارنده . ج . اوداء.
-
متحاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) یکدیگر را دوست گیرنده ، دوست .
-
پرستیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - بندگی کردن ، ستایش نمودن . 2 - بسیار دوست داشتن . 3 - دوست داشتن ، دوست گرفتن .
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خِ لّ) [ ع . ] (اِ. ص .)دوست ، دوست صمیمی .
-
عاطر
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بوی خوش دهنده . 2 - دوست دارندة عطر، عطر دوست .
-
احباب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) دوست داشتن .
-
ترافق
فرهنگ فارسی معین
(تَ فُ) (مص ل .) با هم دوست شدن .
-
حباب
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (مص م .) دوست داشتن .
-
موالی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) دوست دارنده .
-
محبوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دوست داشته شده ، معشوق .
-
اندا
فرهنگ فارسی معین
(اَ ) (اِ.) = انده .اندای : دوست ، رفیق .
-
تحبیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دوستی کردن ، دوست گردانیدن .