کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دوخت
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) دوختن . ؛ ~ُ دوز دوختن .
-
کفش دوزک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (اِ.) نک کفش دوز.
-
خصاف
فرهنگ فارسی معین
(خَ صّ) [ ع . ] (ص .) پینه دوز.
-
سکاف
فرهنگ فارسی معین
(سَ کّ) [ ع . ] (ص .) کفش دوز.
-
خفاف
فرهنگ فارسی معین
(خَ فّ) [ ع . ] (ص .) کفش فروش ، کفش دوز.
-
خله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) هر چیز نوک تیز که جایی بخلد و فرو رود مانند سوزن ، جوال دوز.
-
خیام
فرهنگ فارسی معین
(خَ یّ) [ ع . ] (ص .)خیمه دوز، خیمه فروش .
-
قلانسی
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به قلانس ، کلاه دوز، کلاه فروش .
-
فرا
فرهنگ فارسی معین
(فَ رّ) [ ع . فرُاء ] (ص .) 1 - پوستین دوز، پوستین فروش . 2 - پوست پیرا، واتگر.
-
درفش
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) (اِ.) آلتی آهنین و نوک تیز شبیه جوالدوز اما ضخیم تر از آن با دسته ای چوبی که کفّاشان از آن برای سوراخ کردن چرم و دوخت و دوز کفش استفاده می کنند.
-
سوزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) 1 - میلة کوچک فلزی و نوک تیز که ته آن سوراخی دارد، نخ را از آن بگذرانند و آن در دوخت و دوز به کار می رود. 2 - میله ای که در اسلحة آتشی به فشنگ برخورد کرده آن را محترق سازد. 3 - (عا.) آمپول ، سرنگ . ؛ جای ~سوزن انداختن نیست کنای...