کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دورۀ پیش از سفال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوره
فرهنگ فارسی معین
(دُ رِ) [ ع . دورة ] (اِمص .) مدت زمان معین .
-
دوره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - درس را مرور کردن . 2 - محاصره کردن .
-
هم دوره
فرهنگ فارسی معین
( ~. دُ ر )(ص مر.)1 - هم عصر، معاصر. 2 - شریک دورة تحصیلی .
-
جستوجو در متن
-
سرامیک
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فر. ] (ص .)مربوط به سفال - سازی ، صفت سفال سازی ، سفالی ، آن چه از سفال ساخته شود.
-
سفالین
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (ص نسب .) هرچیز ساخته شده از سفال .
-
سفال
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا س ) (اِ.) 1 - گل پخته . 2 - هرچیز که از گل ساخته باشند.
-
پیش دبستانی
فرهنگ فارسی معین
(دَ بِ) (ص نسب . اِ.) 1 - مربوط به کودکانی که هنوز به دبستان نرفته اند. 2 - دورة آموزش پیش از دبستان ، دورة آمادگی .
-
تنگ
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) کوزه ای از جنس سفال یا بلور که قسمت پایین آن بزرگ و بالای آن تنگ و باریک باشد.
-
پیش دانشگاهی
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص نسب . اِ.) مربوط یا منسوب به پیش از آموزش دانشگاهی . 2 - دورة یکسالة تحصیلی پایان دبیرستان برای آماده کردن داوطلب جهت ورود به دانشگاه .
-
مهره
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) (اِ.) 1 - گلولة کوچک از شیشه یا سفال و جز آن ها. 2 - نام هر یک از استخوان های کوچکی که در تشکیل ستون فقرات جانداران شرکت دارند.
-
جاهلیت
فرهنگ فارسی معین
(هِ یَّ) [ ع . جاهلیة ] (مص جع .) 1 - نادانی . 2 - دورة پیش از اسلام که عرب بت پرستی می کرد.
-
کشکول
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) ظرفی ساخته شده از پوست میوه ای شبیه نارگیل یا فلز و سفال که درویشان آن را با زنجیری به شانه بیآویزند.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
-
پیش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) فرستادن ، از پیش فرستادن .