کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دور
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) آن چه از ما فاصله ای زمانی یا مکانی دارد.
-
دور
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - گردش . 2 - حرکت دورانی چیزی . 3 - نوبت . 4 - پیرامون ، محیط . 5 - عصر، زمان .
-
واژههای مشابه
-
هفت دور
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ یا دُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) هفت دور و مدت که هر دوری شامل هزار سال است و تعلق به یکی از هفت سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دور سیارة دیگر آغاز گردد. این ادوار را از زحل آغاز کنند و به ترتیب فرود آیند تا به ماه (قمر) رسند. زحل ، عطارد، قمر...
-
جستوجو در متن
-
ایغال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) دور رفتن ، به دور جای شدن .
-
متباعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ع ) (اِفا.) دور شونده از هم ، دور.
-
بردابرد زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) دور شوید دور شوید گفتن .
-
تنحیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ یا یَ) [ ع . تنحیة ] (مص م .) دور کردن ، دور ساختن .
-
غربت
فرهنگ فارسی معین
(غُ بَ) [ ع . غربة ] (مص ل .) دور شدن ، دور شدن از شهر و دیار.
-
غیرمنتظره
فرهنگ فارسی معین
( ~ مُ تَ ظِ رِ) (ص مر.) دور از انتظار، دور از پیش بینی .
-
قصی
فرهنگ فارسی معین
(قَ یّ) [ ع . ] (ص .) دور، دور شونده . ج . اقصاء.
-
مطروح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) دور انداخته شده ، افکنده شده . 2 - (اِ.) جای دور.
-
ابعاد
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دور کردن ، راندن . 2 - (مص ل .) دور رفتن .
-
ازاحت
فرهنگ فارسی معین
(اِ حَ) [ ع . ازاحة ] (مص م .) 1 - دور کردن . 2 - زایل کردن . 3 - (مص ل .) رفتن ، دور شدن .