کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دود یا بوی قوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نکهت
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ هَ) [ ع . نکهة ] (اِ.) 1 - بوی خوش . 2 - بوی دهان .
-
کنگ
فرهنگ فارسی معین
(کُ یا کِ) (ص .) 1 - ستبر و قوی هیکل . 2 - پسر امرد درشت و قوی جثه .
-
لندهور
فرهنگ فارسی معین
(لَ دِ یا دَ) (ص .) (عا.) درشت اندام ، قوی هیکل .
-
عطر
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ طْ) [ ع . ] (اِ.) بوی خوش .
-
قوی پنجه
فرهنگ فارسی معین
(قَ. پَ جِ یا جَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) آن که دارای زور بازوست .
-
انبوی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) 1 - (ص فا.) 1 - بوی دهنده (خوب یا بد). 2 - چیزی که بدبو باشد.
-
ند
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ دّ) [ ع . ] (اِ.) بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و عود.
-
مستعمره
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مِ رِ) [ ع . مستعمرة ] (اِمف .) سرزمین یا کشوری که حکومتش زیر نظر یک کشور قوی تر بیگانه باشد. ج . مستعمرات .
-
بوگندو
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِصت .) 1 - دارای بوی بسیار بد. 2 - جهت ابراز تنفر به کسی یا چیزی گفته می شود.
-
ذریره
فرهنگ فارسی معین
(ذَ رَ یا رِ) [ ع . ذریرة ] (اِ.) 1 - داروی خشک ، ذرور. 2 - نوعی بوی خوش ، عطر. 3 - گل شیپوری ایتالیایی .
-
ذرور
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - داروی خشک ، سوده یا کوفته شده ، پراکندنی یا پاشیدنی در زخم و جراحات . ج . ذرورات . 2 - نوعی بوی خوش ، عطر. ج . اذره .
-
سنقر
فرهنگ فارسی معین
(سُ قُ) [ تر. ] (اِ.) = سنقور: 1 - یکی از گونه های باز مناطق سردسیر. پرنده ای است بسیار زیبا و خوش خط و خال که لانه اش را در شکاف سنگ ها و صخره های مرتفع و غیرقابل عبور تهیه می کند. جزو بازهای سیاه چشم و از انواع دیگر بازها درشت تر و قوی تر است . شنق...
-
ابرقدرت
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ. قُ رَ) (ص مر.) قدرتی که از دیگر قدرت ها قوی تر باشد. در اصطلاح سیاسی ، کشور یا کشورهایی هستند که از نظر قدرت صنعتی و نظامی از کشورهای دیگر قوی ترند و بر صحنة سیاست بین المللی فرمانروایی دارند.
-
خنجیر
فرهنگ فارسی معین
(خِ یا خَ) 1 - بوی تیزی که از سوختن استخوان ، چرم ، پشم و پنبة چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن برآید. 2 - هر چیز تند و تیز.
-
شاهدانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِمر.) = شهدانه . شاهدانج : گیاهی است از تیرة گزنه ها، دو پایه ، علفی ، یکساله و دارای گونه های مختلف است . از دانة شاهدانه روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیة صابون های نرم و سوخت می رسد. از سر شاخه های گلدار آن بن...