کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دود کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تدخین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دود کردن ، کشیدن سیگار و مانند آن .
-
قلیان
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . غلیان ] (اِ.) وسیله ای برای دود کردن تنباکو.
-
سبیل
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) موی پشت لب . ؛ ~ کسی را چرب کردن کنایه از: به او رشوه دادن . ؛ ~ کسی را دود کردن کنایه از: او را تنبیه کردن .
-
دخانیات
فرهنگ فارسی معین
(دُ یّ) [ ع . ] (اِ.) جِ دخانیه ؛ اقسام توتون و تنباکو که برای دود کردن استعمال کنند.
-
کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ په . ] 1 - (مص م .) امتداد د ادن . 2 - به سوی خود آوردن . 3 - بردن ، حمل کردن . 4 - تحمُل کردن ، رنج بردن . 5 - منجر شدن . 6 - جذب کردن . 7 - وزن کردن . 8 - نقاشی کردن . 9 - نوشیدن . 10 - بیرون آوردن . 11 - تدخین کردن ، دود کردن . 12 -...
-
چپق
فرهنگ فارسی معین
(چُ پُ) [ تر. ] (اِ.) نوعی آلت تدخین دارای دسته ای چوبی و سری سفالی که توتون را در سر آن ریخته و دود کنند. ؛ ~کسی را کشیدن نهایت خشونت را نسبت به کسی اعمال کردن .
-
تنباکو
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) گیاهی است یک ساله ، بومی قارة امریکا که به وسیلة اسپانیایی ها به اروپا برده شده . از گونة توتون است که برگ آن را خشک کرده و به وسیلة دود کردن ، استعمال می شود، دارای مادة سمی نیکوتین است .