کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوام
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - پایداری ، ثبات . 2 - استمرار، همیشگی .
-
جستوجو در متن
-
پیزری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) سست ، بی دوام .
-
پفکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) (عا.) بسیار سست و ضعیف ، سخت بی دوام .
-
تفکی
فرهنگ فارسی معین
(تُ فَ) (ص .) (عا.) سست ، بی دوام .
-
زپرتی
فرهنگ فارسی معین
(زِ پِ) (ص .) (عا.) سست ، ناتوان ، بی دوام .
-
گریزپا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - فراری . 2 - بی دوام .
-
مداوم
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ) [ ع . ] (اِفا.) دوام دهنده ، ادامه دهنده .
-
ادامه
فرهنگ فارسی معین
(اِ مِ) [ ع . ادامة ] (مص م .) دایم داشتن ، دوام دادن .
-
پیوسته شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - متصل شدن ، مربوط شدن . 2 - دوام یافتن .
-
پوشالی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - ساخته از پوشال . 2 - سست ، ناتوان ، بی دوام .
-
خلد
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دوام ، بقا. 2 - بهشت .
-
مداومت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ مَ) [ ع . مداومة ] (مص م .) دوام دادن ، ادامه یافتن .
-
آبکی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص نسب .) 1 - مایع ، روان . 2 - کنایه از: بی دوام و نامطمئن . 3 - پرآب .
-
بقاء
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - زیستن ، زندگانی کردن . 2 - پایدار ماندن ، دوام .