کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده درویشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده پنجی
فرهنگ فارسی معین
(دَ پَ) (ص نسب .) زر و سیمی که نصف آن با فلز دیگر مخلوط باشد.
-
ده دلی
فرهنگ فارسی معین
(دَ دِ) (حامص .) تشویش ، اضطراب .
-
ده دهی
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (ص نسب .) زر و سیم تمام عیار.
-
ده رگه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ گِ) (ص مر.) (کن .) 1 - بسیار دلاور و شجاع . 2 - غیرتمند. 3 - کاری ، کارآمد.
-
ده کیا
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) رئیس ده ، دهخدا.
-
ده نه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نُ) (اِ.) 1 - زیور و آرایش زنان . 2 - نقصان ، کاهش . 3 - هر دو چیز که در کیفیت و کمیت به یکدیگر نزدیک باشد. 4 - عدد نود (90 = 9 * 10). تسعین .
-
ده ودار
فرهنگ فارسی معین
(دِ هُ) (اِمر.) داروگیر، کروفر.
-
ده وگیر
فرهنگ فارسی معین
(دِ هُ) (اِمر.) گیرودار، جنگ .
-
سیاهی ده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص فا.) خجل سازنده .
-
کون ده
فرهنگ فارسی معین
(دِ یا دَ) (ص فا.) مفعول ، امرد.
-
جستوجو در متن
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) چیزهایی که درویشان و گدایان از گدایی جمع کنند.
-
دلق
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) خرقه ، جامة درویشان .
-
طاقیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِ.) نوعی کلاه بلند مخروط شبیه به کلاه درویشان .
-
میخی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به میخ خرقة درویشان ، هزار میخی .