کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهل
فرهنگ فارسی معین
(دُ هُ) (اِ.) طبل بزرگ ، کوس . ؛ ~دریده کنایه از: رسوا، مفتضح .
-
واژههای مشابه
-
دهل زن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص فا.) آن که دهل می نوازد.
-
جستوجو در متن
-
کوس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) دُهل ، طبل بزرگ .
-
تبیره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ) (اِ.) دهل ، کوس ، طبل دو سر.
-
تبنک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - آوازی را گویند که بلند و تند باشد. 2 - دف ، دهل .
-
طبل زن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) طبال ، دهل زن .
-
آیینة پیل
فرهنگ فارسی معین
( ~ء ) (اِمر.) 1 - طبل یا دُهُل بزرگ که آن را بر پیل می نواختند. 2 - جرس و زنگی که بر پیل می آویختند.
-
چوبک زن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. زَ)(ص مر.)1 - دُهُل زن ، طبل زن . 2 - مهتر پاسبانان .
-
دبداب
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - طبل ، دهل . ج . دبابیت . 2 - شأن ، شوکت ، شکوه .
-
طبل
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) یکی از آلات ضربی و رزمی و آن عبارت است از استوانه ای که در دو طرف آن پوست کشیده شده است . دُهل (یک رویه و دو رویه ).
-
نقار
فرهنگ فارسی معین
(نَ قّ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن که بسیار کنجکاو است . 2 - کسی که بر سنگ و چوب کنده کاری و نقاشی کند. 3 - آنکه دف یا دهل نوازد.
-
پنج نوبت
فرهنگ فارسی معین
(پَ. نُ بَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - پنج بار نواختن کوس یا دهل و نقاره در مدت شبانه روز بر در سرای سلاطین . 2 - پنج وقت نماز.
-
مقرعه
فرهنگ فارسی معین
(مِ رَ عِ) [ ع . مقرعة ] (اِ.) 1 - تازیانه ، کوبه . 2 - لفظی است عام برای کلیة آلات موسیقی ضربی رزمی مانند: کوس ، دمامه ، دهل و نقاره .