کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهقان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ معر. ] (اِمر.) 1 - صاحب ده . 2 - کشاورز. 3 - روستایی . 4 - حافظ سنن و روایات ایرانی . ج . دهاقنه ، دهاقین .
-
جستوجو در متن
-
دهگان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اَمر.) نک دهقان .
-
روستایی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) کشاورز، دهقان .
-
کشاورز
فرهنگ فارسی معین
(کِ وَ) (ص فا.) دهقان ، برزگر.
-
کشتبان
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص مر.) زارع ، دهقان .
-
خویشکار
فرهنگ فارسی معین
(ص .)1 - کشاورز، دهقان . 2 - وظیفه - شناس .
-
دهاقین
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ معر. ] (اِ.) جِ دهقان ؛ دهقانان .
-
پنگان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ معر. ] (اِ.) کاسه ای مسی که ته آن سوراخ داشت و دهقانان در گذشته از آن برای تعیین مدت زمان استفاده از آب چشمه یا قنات استفاده می کردند. به این طریق که این کاسه را روی ظرفی از آب قرار می دادند، مدت زمان پر شدن این کاسه ، فرصت استفاده هر دهقان از...