کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهان بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب دهان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص مر.) دهن لق ، کسی که راز نگه دار نیست .
-
دهان دره
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ رِ)(اِمص .) 1 - گشودن دهان به سبب غلبة خواب یا خماری یا تنبلی . 2 - خمیازه .
-
مهر دهان
فرهنگ فارسی معین
(مُ. دَ) (ص مر.) روزه دار.
-
جستوجو در متن
-
لثام
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دهان بند. 2 - نقاب ، روی بند.
-
التثام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) دهان بند بستن ، لثام بستن .
-
ملتثم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ثِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بوسه دهنده . 2 - آن که دهان وی با نقاب یا دهان بند بسته شده .
-
تلثم
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ ثُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بوسه زدن . 2 - دهان بند زدن .
-
لثم
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - با مشت بر بینی زدن . 2 - دهان بند نهادن . 3 - بوسه دادن .