کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دندان افشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
با دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) استوار در کار، نیرومند.
-
باب دندان
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ) (ص مر.) چیزی که با ذوق و سلیقه جور دربیاید.
-
بن دندان
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ دَ) (اِمر.) 1 - ریشه دندان . 2 - لثه . 3 - قصد، اراده . 4 - فرمانبرداری و اطاعت با میل و رغبت .
-
دندان آپریش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) خلال .
-
دندان زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) 1 - گزیدن . 2 - گاز زدن . 3 - (کن .) خصومت ورزیدن ، کینه خواستن . 4 - (کن .) برابری کردن . 5 - (کن .) چسبیدن . 6 - میل کردن ، طمع کردن .
-
دندان مزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ) (اِمر.) پول یا جنسی که پس از اطعام مساکین به آنان دهند.
-
دندان نمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ دَ)(مص ل .) خشم نشان دادن ، ترسانیدن .
-
دندان نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ دَ) (مص م .) کنایه از: 1 - قبول کردن . 2 - رغبت نمودن . 3 - طمع بستن .
-
دندان آفریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نک دندان آپریش .
-
دندان پزشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ زِ) (اِمر.)کسی که دندان رامعالجه کند، طبیب دندان .
-
دندان پزشکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل دندان پزشک ، طبابت دندان . 2 - (اِمر.) مطّب دندان پزشک .
-
دندان گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ) (ص مر.) حریص ، سخت گیر در معامله ، طمّاع .
-
هم دندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (اِمر.) هم نبرد، حریف .
-
از بن دندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ نِ دَ) (ق .) به رضا و رغبت .