کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دندانه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کنگره دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) دندانه دار.
-
تضریس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دندانه دار کردن .
-
شانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ په . ] ابزاری دندانه دار که با آن موی یا ریش را مرتب کنند.
-
تضاریس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تضریس . چیزهای دندانه دار.
-
دستره
فرهنگ فارسی معین
(دَ تَ رِ) (اِمر.) داس کوچک دندانه دار.
-
قشو
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ تر. ] (اِ.) آلت فلزی دندانه دار که بر بدن چارپایان می کشند.
-
مضرس
فرهنگ فارسی معین
(مُ ضَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - دندانه دار. 2 - مبتلی به سختی ومشقت . 3 - سختی دیده ، آزموده . 4 - منقوش به نقش ونگارهایی به صورت دندانه .
-
نارون
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) درختی است بزرگ و پرشاخ و برگ بدون میوه و با برگ هایی بیضی شکل و دندانه دار.
-
آژینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) ( اِ.) آزینه ؛ آلتی فولادی شبیه به تیشه که با آن سنگ آسیا را دندانه دار و تیز می کردند. آسیازنه ، آسیاژن نیز گویند.
-
داس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری آهنی و سرکج شبیه هلال ماه که دسته ای چوبی دارد، لبة آن تیز و دندانه دار است که با آن محصولات کشاورزی را درو می کنند.
-
زبان گنجشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ جِ) (اِمر.) درختی است وحشی با برگ های دندانه دار و گل های قرمز مایل به قهوه ای . برگ های این درخت مسهل است .
-
زیگزاک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشت های به هم پیوسته . 2 - مسیر یا امتدادی به صورت هفت و هشت .
-
تشتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ تَ) (اِمصغ .) 1 - تشت کوچک . 2 - قطعة کوچک و فلزی که لبة آن برگشته و دندانه دار است و به عنوان در روی شیشة محتوی نوشابه و مایعات دیگر قرار می گیرد.
-
کرمایر
فرهنگ فارسی معین
(کِ رِ یِّ) [ فر. ] (اِ.) ریل (راه آهن ) که در روی آن چرخ دندانه دار لوکوموتیو حرکت می کند. این نوع ریل در راه های بسیار سراشیب به کار می رود.
-
فندق
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فُ دُ) (اِ.) درختی است از تیرة پیاله داران ، دارای برگ های پهن و دندانه دار، دانة آن کوچک و گرد با پوست سخت و مغز آن خوش طعم است .