کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنبه
فرهنگ فارسی معین
(دُ بِ) (اِ.) 1 - دمبه ، جزیی از بدن گوسفند که به جای دم در انتهای خلفی تنة او آویخته و محتوی چربی است . 2 - پیه ، چربی . ؛ ~گذار کردن نوعی رَمل و جادو برای از میان برداشتن یا آسیب رساندن به کسی . با دُنبه آدمکی درست می کردند و با نیت آسیب رساندن ب...
-
جستوجو در متن
-
جزغال
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) دنبة برشته شده .
-
الیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ لْ یَ) 1 - دنبه . 2 - سرین .
-
پوستگال
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) = پوستگاله : پوست بی موی که زیر دنبة گوسفند باشد.
-
جزدر
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) (اِ.) = جزدره : دنبة برشته کرده .
-
جزغاله
فرهنگ فارسی معین
(جِ ل ) (اِ.) 1 - دنبة برشته شده . 2 - هرچیز برشته شده . جزدر و جزدره نیز گویند.
-
عانه
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) [ ع . عانة ] (اِ.) 1 - موی زهار. 2 - پشت زهار، دنبه .
-
گال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نوعی ارزن ، گاورس . 2 - پشگل گوسفند که به پشم های زیر دنبه چسبیده و خشک شده باشد. 3 - غوزه و غلاف پنبه . 4 - نوعی بیماری پوستی .
-
روغن
فرهنگ فارسی معین
(رُ غَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای چرب که از شیر، دنبه یا پیه گاو و گوسفند یا از گیاهان روغنی می گیرند. 2 - مایع چربی که از سه گروه اساسی تشکیل می شود: روغن چرب ثابت ، روغن کانی و روغن اسانس . ؛ ~ ریخته را نذر امامزاده کردن مال از دست رفته را به کس...
-
طاس پلو
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ) (اِمر.) قسمی پلو. طرز تهیة آن چنین است که گوشت را ریزه ریزه کرده با دنبه و پیاز و قدری روغن هم داغ کرده در میان باطیة نازک گذارده ، سرش را بسته و در وقت چلو دم کردن باطیه را ته دیگ گذارند و با ادویه دم کنند و اگر بخواهند، در موسم هر ترشی از آ...