کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دما
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) اندازة گرمی یا سردی یک جسم بر حسب مقیاس های قراردادی .
-
واژههای همآوا
-
دمع
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) = دمعه : اشک ، سرشک . ج . دموع .
-
جستوجو در متن
-
گرمخانه
فرهنگ فارسی معین
(گَ. نِ)(اِ.) محوطه ای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش شیشه ای است و دما و رطوبت آن نسبتاً ثابت نگه داشته می شود.
-
سحابی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص .) 1 - منسوب به سحاب ؛ ابری . 2 - ابر مانندی متشکل از گازهای بسیار رقیق و کم دما که در اثر نور ستارگان مجاور خود قابل رؤیت می شوند.