کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلقرمزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قرمزی
فرهنگ فارسی معین
(قِ مِ) (اِ.) 1 - (ص نسب .) منسوب به قرمز. 2 - دیبای نازک سرخ رنگ .
-
دل
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (اِ.) 1 - از اندام های درونی بدن جانداران که ماهیچه ای بوده و با حرکتی یکنواخت و پیاپی ، خون را در بدن به گردش درمی آورد. 2 - (عا.) شکم . 3 - خاطر، ضمیر. 4 - دلیری ، شهامت . ؛~ دادن و قلوه گرفتن کنایه از: گرم گفتگوی دوستانه یا عاشقانه ...
-
دل
فرهنگ فارسی معین
(دَ لّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)ناز کردن . 2 - (اِ.) ناز، کرشمه . 3 - روش نیکو، سیرت نیک .
-
دل
فرهنگ فارسی معین
باختن (دِ. تَ) (مص ل .) شیفته شدن ، عاشق شدن .
-
آزرده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) رنجیده ، ملول ، آزرده خاطر.
-
آسوده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ ) (ص مر.) آسوده خاطر، فارغ البال ، بی دلواپسی .
-
آشفته دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ ) (ص مر.) پریشان خاطر، آشفته حال .
-
پراگنده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) آن که دلی پراکنده دارد، پریشان خاطر، بی آرام .
-
تاریک دل
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مر.) سیاه دل ، بدذات .
-
دل بستن
فرهنگ فارسی معین
(دِ. بَ تَ) (مص ل .) انس گرفتن ، علاقمند شدن .
-
دل پیچه
فرهنگ فارسی معین
(دِ. چِ) (اِمر.) 1 - احساس درد و پیچش در روده ها. 2 - اسهال ، شکم روش .
-
دل تُنُک
فرهنگ فارسی معین
(دِ. تُ نُ) (ص .) کم حوصله ، کم - ظرفیت .
-
دل دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) 1 - (مص ل .) عاشق شدن . 2 - توجه بسیار کردن . 3 - (مص م .) دلیر ساختن . 4 - دلداری دادن .
-
دل کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ دَ) (مص ل .) میل داشتن ، جذب شدن .
-
دل کندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) قطع علاقه کردن ، ترک کردن .