کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلیر
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص .) 1 - دلاور. 2 - بی باک ، گستاخ .
-
جستوجو در متن
-
جگرآور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص فا.) پردل ، دلیر.
-
شجاع
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (ص .) دلیر.
-
نیو
فرهنگ فارسی معین
(ص .) دلیر، شجاع ، پهلوان .
-
هرو
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (ص .) دلیر، شجاع .
-
گو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) دلیر، پهلوان .
-
هزبر
فرهنگ فارسی معین
(هِ زَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شیر درنده . 2 - پهلوان ، دلیر. ؛ ~ِ و غا دلیر میدان جنگ .
-
تبطل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) شجاع و دلیر شدن .
-
شیردل
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) شجاع ، دلیر، دلاور.
-
گوانجی
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص مر.) دلیر، پهلوان .
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ په . ] (ص .) دلیر، پهلوان .
-
اسوار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (ص .) 1 - سوار. 2 - دلیر، آزاده .
-
بهادر
فرهنگ فارسی معین
(بَ دُ) [ تر. ] (ص .) دلیر، دلاور، شجاع .
-
تشجیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دلیر کردن ، جرأت دادن .