کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلمه
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ یا مِ) (اِ.) نوعی خوراک مرکب از برنج ، گوشت چرخ کرده ، لپه ، سبزی مخصوص و غیره که در برگ مو، برگ کلم و غیره پیچند و پزند.
-
دلمه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) کیسة پولی که در جشن عروسی یا اعیاد سال به مهمان و مدعوان دهند.
-
جستوجو در متن
-
دلمک
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ) (اِ.) = دلمه : شیری است که بعد از مایه زدن بسته شود، پنیرتر، دلمه .
-
لخته
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) بسته ، منقعد، دلمه .
-
خاثر
فرهنگ فارسی معین
(ثِ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسته ، دلمه شده . 2 - شوریده دل . 3 - تباه عقل گشته .