کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلش به رحم آمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جنین
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - هرچیز پوشیده . 2 - موجودی که هنوز در رحم مادر به رشد خود ادامه می دهد.
-
تکاپو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (تَ) (اِمر.) 1 - رفت و آمد به شتاب . 2 - جست و جوی بسیار.
-
لولیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمف .) 1 - (عا.) در جای خود جنبیده . 2 - به آهستگی رفت و آمد کرده .
-
پلکیدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ لِ دَ) (مص ل .) 1 - به آهستگی راه رفتن . 2 - رفت و آمد کردن . 3 - ول گشتن .
-
پاسپورت
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر. ] ( اِ.) اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر،گذرنامه ، جواز عبور.
-
متردد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آمد و شد کننده . 2 - کسی که در امری به شک و تردید دچار است .
-
پلکان
فرهنگ فارسی معین
(پِ لِّ) ( اِ.) جِ پله ؛ ساختاری به شکل ردیف یا مجموعه ای از پله های پشت سر هم میان دو یا چند سطح برای امکان رفت و آمد از یکی به دیگری .
-
پارناسیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نام مکتبی در ادبیات اروپا که توسط گروهی از شاعران قرن 19 میلادی فرانسه به وجود آمد. پیروان این مکتب در مقابل «شعرای رومانتیک » طرفدار «هنر به خاطر هنر» بودند.
-
صهیونیسم
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ فر. ] (اِ.) جریانی که از اواخر قرن نوزدهم به منظور ایجاد یک میهن یهودی در فلسطین به وجود آمد. نام این مرام از کوه صهیون (آرامگاه داوود نبی ) در اورشلیم گرفته شده است .
-
لولیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) در جای خود جنبیدن و پیچیدن . 2 - رفت و آمد کردن به آهستگی . 3 - نمو کردن کودک به طوری که خود بتواند راه برود.
-
بکبکه
فرهنگ فارسی معین
(بَ بَ کِ) ( اِ.) 1 - نان خورشی که از کشک و روغن آمیخته سازند. 2 - فساد کننده . 3 - در عربی به معنی ازدحام ، رفت و آمد.
-
پر و پا
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ) (اِمر.) 1- پا. 2- پیش آمد ؛ از ~افتادن درمانده شدن . ؛به ~ی کسی پیچیدن کنایه از: مزاحمت و دردسر ایجاد کردن برای کسی .
-
راهنمایی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) عمل راهنما، هدایت ، راهبری . ؛ ادارة ~ و رانندگی اداره ای که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است .
-
اومانیسم
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ فر. ] (اِ.) برگرفته از واژة لاتینی هومو ( Homo ) = انسان . انسان گرایی ؛ شامل هر نظام فسلفی یا اخلاقی می شود که آزادی و حیثیت انسان مرکزیت آن را تشکیل می دهند، یونانیان و رومیان قدیم پیرو اومانیسم بودند. این نام به طور اخص به نهضتی گفته می...
-
زحل
فرهنگ فارسی معین
(زُ حَ) [ ع . ] (اِ.) کیوان ؛ ششمین سیاره از سیارات منظومه شمسی ، دارای حلقه ای نورانی و زیبا. حرکت وضعی اش ده ساعت و چهارده دقیقه و حرکت انتقالی اش بیست و نه سال و نیم می باشد، در نجوم قدیم جزء ستارگان نَحس به شمار می آمد.