کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلسرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلسرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص مر.) 1 - بی شوق ، بی میل . 2 - مأیوس ، ناامید.
-
جستوجو در متن
-
بر باد سرد نشاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ سَ. نِ دَ) (مص م .) دلسرد کردن ، نومید ساختن .
-
دل و دماغ
فرهنگ فارسی معین
(دِ لُ دَ) (اِمر.) حوصله و شوق . ؛از ~ افتادن بی حوصله و دلسرد شدن .
-
افسردن
فرهنگ فارسی معین
(اَ سُ دَ) [ په . ] (مص ل .)1 - پژمردن . 2 - اندوهگین شدن . 3 - منجمد گشتن .4 - دلسرد شدن .
-
افسرده
فرهنگ فارسی معین
(اَ سُ دِ) (ص مف .) 1 - پژمرده . 2 - اندوهگین . 3 - منجمد. 4 - دلسرد.
-
ذوق
فرهنگ فارسی معین
(ذُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) چشیدن . 2 - (اِمص .) چشایی . 3 - در فارسی نشاط ، بشاشت ، خوشی . 4 - علاقه و استعداد برای یادگیری . 5 - لذت . 6 - اولین مرحله از مراحل شهود. ؛~ کسی را کور کردن او را دلسرد و بی علاقه کردن . ؛تو ~ زدن الف - ناخوشایند بودن ...