کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلا لت داشتن بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = بیر. ویر: 1 - حفظ . 2 - به خاطر نگاه داشتن .
-
فرا داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص م .) 1 - بر سر دست گرفتن ، بلند کردن . 2 - به سویی متوجه کردن . 3 - نگه داشتن .
-
بر سر آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ. وَ دَ) (مص م .) برتر داشتن .
-
تنگ داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) بر کسی سخت گرفتن .
-
تغایر
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - با هم مغایرت داشتن . 2 - بر یکدیگر رشک بردن .
-
بازوبند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) 1 - النگویی که به جای مچ بر بازو می بندند. 2 - نواری که به نشانة عزا، داشتن مأموریت ویژه ، عضویت در جایی یا داشتن مقامی در ورزش به بازو می بندند . 3 - دعا یا قرانی که بر بازو می بندند، تعویذ. 4 - نوعی زره بازو.
-
اکونومیسم
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ نُ) [ فر. ] (اِمص .) مقدم داشتن اقتصاد و تأمین معیشت بر سیاست و مبارزة سیاسی .
-
تثبط
فرهنگ فارسی معین
(تَ ثَ بُّ) [ ع . ] (مص م .) 1 - وقوف داشتن بر کاری . 2 - باز ایستادن از کاری ، توقف و فروماندن .
-
تجنیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بال قرار دادن . 2 - بر دو کف دست تکیه کردن و گشاده داشتن بازو (هنگام سجده ).
-
تحشیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بسیار جمع کردن ، گرد آوردن . 2 - تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان و غیره .
-
مشارفت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ فَ) [ ع . مشارفة ] (مص ل .) 1 - تفاخر کردن به حسب و بزرگی . 2 - مطلع شدن بر امری . 3 - سمت اشرافی و مفتش بر کسی داشتن .
-
خیار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) گیاهی از تیرة کدوییان که اقسام گوناگون دارد و میوه اش دراز و سبز است و در اکثر سالادها مصرف زیادی دارد. خیار [ ع . ] (مص ل .) 1 - اختیار داشتن . 2 - داشتن اختیار برای بر هم زدن معامله یا قرارداد. 3 - برگزیده .
-
پالان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) پوششی ضخیم انباشته از کاه ، پشم یا پوشال که بر پشت ستور می نهند برای نشستن یا بار نهادن . ؛ ~ کسی کج بودن کنایه از: رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن .
-
دکل
فرهنگ فارسی معین
(دَ کَ) (اِ.) 1 - تیر بلندی در عرشة کشتی که بادبان را بر آن نصب کنند. 2 - تیر بلند فلزی یا چوبی برای نگه داشتن چیزی در ارتفاع .
-
کبور
فرهنگ فارسی معین
(کِ بّ) [ عبر. ] (اِ.) روز دهم از ماه تشری و آن را «عاشور» نیز خوانند. در این روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است .