کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفعةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دفعه
فرهنگ فارسی معین
(دَ عِ) [ ع . دفعة ] (ق .) بار، نوبت ، مرحله .
-
جستوجو در متن
-
کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) دفعه ، مرتبه ، بار.
-
ندب ندب
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ نَ دَ) [ ع . ] (ق مر.) مرحله مرحله ، دفعه دفعه .
-
هرش
فرهنگ فارسی معین
(هِ رِ) (اِ.) (عا.) دفعه ، مرتبه .
-
اشواط
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شَوْط ؛ دفعه ، بار.
-
باره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - دفعه ، مرتبه . 2 - تحفه ، ارمغان .
-
سه گان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق مر.) سه بار، سه مرتبه ، سه دفعه .
-
یکبار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) 1 - یک دفعه ، مقابل دو بار. 2 - بی خبر، غفلتاً.
-
گاهی
فرهنگ فارسی معین
(ق .) 1 - زمانی ، هنگامی . 2 - باری ، نوبتی ، دفعه ای .
-
مرار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرة ؛ دفعه ها، مرتبه ها.
-
پستا
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - اندوخته ، ذخیره . 2 - نوبت ، دفعه .
-
تاره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . تارة ] (اِ.) دفعه ، مرتبه ، مره . ج . تارات .
-
دفعتاً
فرهنگ فارسی معین
(دَ عَ تَ نْ) [ ع . دفعة ] (ق .) ناگهان ، یکباره .
-
وهله
فرهنگ فارسی معین
(وَ لِ) [ ع . وهلة ] (اِ.) 1 - نوبت ، دفعه . 2 - اوُل هر چیز.