کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابتهال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دعا کردن ، زاری کردن . 2 - (اِمص .) زاری ، به زاری دعا کردن .
-
یشته کردن
فرهنگ فارسی معین
(یَ تِ. کَ دَ) (مص ل .) دعا خواندن ، نماز کردن .
-
یشتن
فرهنگ فارسی معین
(یَ تَ) (مص ل .) 1 - ستایش کردن ، نیایش کردن . 2 - دعا خواندن هنگام غذا خوردن .
-
اذکار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - دعا خواندن . 2 - یاد کردن .
-
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) رخنه ، شکاف . ؛ ~ موش داره ، موش گوش داره کنایه از: توجه دادن به حفظ زبان و دور و بَر و ملاحظة فضول و خبرچین و مثل آن نمودن . ؛ ~ دعا را گم کردن کنایه از: مصلحت و خیر و راه را گم کردن .
-
تسبیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) خدا را به پاکی یاد کردن . 2 - سبحان الله گفتن . 3 - (اِ.) در فارسی دانه های به رشته کشیده شده ای که هنگام ذکر و دعا در دست گیرند.