کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دشتی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به دشت ؛ صحرایی . 2 - نام یکی از آوازهای ایرانی .
-
جستوجو در متن
-
فرقد
فرهنگ فارسی معین
(فَ قَ) [ ع . ] (اِ.) گوساله ، گوسالة دشتی .
-
کلاکموش
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) موش صحرایی ، موش دشتی ، کلاوو.
-
بری
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِّ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) بیابانی ، دشتی .
-
یمام
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کبوتر دشتی ، کبوتر صحرایی . 2 - اراده ، قصد.
-
بک
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - قورباغه ، وزغ . 2 - گریزگاه . 3 - جنگل ، بیشه . 4 - دشت غیر مزروع . 5 - خیار دشتی .
-
ظیان
فرهنگ فارسی معین
(ظَ یّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - یاسمین دشتی ، یاسمین بری . 2 - یاسمین زرد.
-
منگله
فرهنگ فارسی معین
(مَ گُ لِ) (اِ.) 1 - ترة دشتی . 2 - آویز نخی یا ابریشمی .
-
فلات
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . فلاة ] (اِ.) 1 - دشت بی آب و علف . 2 - دشتی که ارتفاعش از دویست تا پنج هزار متر باشد.
-
ذبح
فرهنگ فارسی معین
(ذُ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گزر دشتی ، زردک صحرایی . 2 - نوعی قارچ ، قسمی سماورغ . 3 - گیاهی است شیرین و آن را گلی سرخ است و شترمرغ خورد.
-
گیلکی
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص نسب .) 1 - منسوب به گیلک ، زبان مردم گیلان از زبان های ایرانی از خانوادة هندواروپایی . 2 - (اِ.) گوشه ای در آواز دشتی از ملحقات شور (موسیقی ).
-
سقنقور
فرهنگ فارسی معین
(سَ قَ) (اِ.) نوعی خزنده از تیرة سوسماران . رنگ پوست آن در قسمت پشت غالباً صورتی و گاهی زرد با نوارهای تیره است ، پوست شکمش سفید می باشد. قد سقنقور حداکثر ممکن است تا 25 سانتیمتر برسد؛ اسقنقور، ریگ ماهی ، سقنقر، نهنگ دشتی ، ورل ماهی ، سقنس نیز گویند.