کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستخط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
دست خط
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) نامه یا نوشته ای که کسی با دست خط نوشته باشد. دست نوشت نیز گویند.
-
جستوجو در متن
-
توقیع
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نشان گذاشتن بر چیزی . 2 - نوشتن چیزی ذیل کتاب . 3 - امضا کردن نامه و فرمان . 4 - (اِ.) فرمان شاهی ، طغرای شاهی . 5 - دستخط .
-
گراور
فرهنگ فارسی معین
(گِ وُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - قطعه فلزی که برای چاپ تصویر یا دستخط در چاپ مسطح به کار می رود و نخست نوشته یا تصویر را به طریقه ای شبیه چاپ عکس بر روی این قطعه فلز ثبت می کنند. 2 - عکس چاپ شده در یک متن .