کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
در اثناء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
در به در
فرهنگ فارسی معین
(دَ. بِ. دَ) (ص مر.) کسی که از خانه و خاندان خود آواره شده .
-
آش در
فرهنگ فارسی معین
هم جوش (ش ِ دَ هَ) (اِمر.)1 - آشی که از سبزی ، گوشت و حبوبات درست می کنند. 2 - کنایه از: وضعیت پیچیده و نامعلوم .
-
دّر یتیم
فرهنگ فارسی معین
(دُ رِّ یَ) [ ع . ] (ص مر.) گوهر نایاب و یگانه .
-
در خانه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نِ یا نَ) (اِ.) 1 - دربار پادشاهی ، سرای سلطنتی . 2 - دارالحکومه ، استانداری (قاجاریه ). 3 - جایی که آدمی در آن سکنی کند؛ منزل . 4 - دولت ، درب خانه .
-
در دم
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (ق مر.) بی درنگ ، همان دم ، در زمان ، فوراً.
-
در ساختن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. تَ) (مص ل .) سازگار شدن ، سازگاری .
-
در سرآمدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. سَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - سقوط کردن . 2 - دچار دردسر شدن .
-
در شدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. شُ دَ) (مص ل .) داخل شدن ، به درون رفتن .
-
در غلبکن
فرهنگ فارسی معین
(دَ غَ یا غُ کَ) (اِمر.) در پنجره دار.
-
در کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - بیرون کردن . 2 - گنجانیدن ، داخل کردن .
-
دم در
فرهنگ فارسی معین
کشیدن ( ~. دَ.کِ دَ) (مص ل .) 1 - سکوت کردن ، خاموش شدن . 2 - مردن ، نفس بند آمدن .
-
هفت در
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره .
-
وکیل در
فرهنگ فارسی معین
( ~ دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) کسی که واسطة میان امرا و سلاطین بوده و تقاضای مردم را به آنان می رسانیده .
-
از جا در رفتن
فرهنگ فارسی معین
( اَ. دَ. رَ تَ)(مص ل .) خشمگین شدن ، عصبانی شدن .
-
بر در نشسته
فرهنگ فارسی معین
(بَ. دَ. نِ شَ تِ)(ص .) محتاج ، نیازمند.