کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریغ
فرهنگ فارسی معین
(دِ یا دَ)(اِ.)1 - افسوس ، اسف . 2 - کلمه ای که در حسرت و افسوس استعمال شود.
-
واژههای مشابه
-
بی دریغ
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ق مر.) 1 - بی مضایقه . 2 - بدون ملاحظه و خودداری .
-
دریغ خوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ دَ) (مص ل .) متأسف شدن ، حسرت خوردن .
-
دریغ داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) مضایقه کردن چیزی از کسی .
-
جستوجو در متن
-
دژوان
فرهنگ فارسی معین
(دُ ژْ) (اِ.) دریغ ، افسوس .
-
واویلا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (شب جم .) افسوس ! دریغ !
-
آوه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (شب جم .) «کلمة افسوس » دریغ ، افسوس .
-
حسرت
فرهنگ فارسی معین
(حَ رَ) [ ع . حسرة ] (اِ.) افسوس ، دریغ .
-
لهیف
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .)اندوهگین ، دریغ خورنده .
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - کلمه ای است نشانة درد. 2 - کلمه ای است نشانة حسرت و دریغ .
-
تأسف
فرهنگ فارسی معین
( تَ أَ سُُ) [ ع . ] (مص ل .) دریغ خوردن ، اندوه خوردن .
-
دست گزیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ دَ) (مص ل .) دریغ خوردن ، افسوس خوردن ، تأسف داشتن .
-
فسوس
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (اِ.) 1 - افسوس ، دریغ . 2 - ریشخند، استهزاء.